گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

غالب غم روزگار و بارش نکشد

وز حور بهشت انتظارش نکشد

دارد تن و تن ز درد زارش نکند

دارد دل و دل به هیچ کارش نکشد

غالب دهلوی