گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

سر می کند همیشه فدا بهر یار شمع

دارد درین روش قدم استوار شمع

سودای کاکل صنمی هست در سرش

کز دود دل شدست سیه روزگار شمع

گر نیست آتشی ز هوای تو در سرش

[...]

فضولی