گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۱

 

خواهی که ترا دولت ابرار رسد

مپسند که از تو بر کس آزار رسد

از مرگ میندیش و غم رزق مخور

کین هر دو به وقت خویش ناچار رسد

ابوسعید ابوالخیر
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۱

 

جهان فتح من آخر به نوبهار رسد

نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است

به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد

امید هست کزین پس نوا و واله زیر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٣

 

هر بلا کز قضای بد باشد

ببزرگان روزگار رسد

می نبینی که صرصر ار بورزد

چون بر اطراف جویبار رسد

سروهای کهن ز جا بکند

[...]

ابن یمین
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

تا کی رطب لبت باغیار رسد

وز نخل قدت نصیب ما خار رسد

لعل تو که خورد خون من حق منست

روزی برسد که حق بحقدار رسد

اهلی شیرازی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ چهارم در ذکر حضرات واجب التعظیم » ۲۵۷- استاد دوستمحمد عودی

 

تا چند ز تو بر دلم آزار رسد

جور و ستم و طعنه ز اغیار رسد

باری به همین خوشم اگر از سر لطف

گاهی نظرت بر من بیمار رسد

سام میرزا صفوی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

هرگه سخنی برلب اظهار رسد

بی مایه عزیزیش، طلبکار رسد

دزدند ز ما و می فروشند به ما

این راست بود که حق به حق دار رسد

حزین لاهیجی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸۲ - شاه سنجان خوافی

 

خواهی که ترا رتبهٔ ابرار رسد

مپسند که از تو بر کس آزار رسد

از مرگ میندیش و غم رزق مخور

کاین هر دو به وقت خویش ناچار رسد

رضاقلی خان هدایت