گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

عشق کهن به کوی تو می‌آردم هنوز

واندر صف سگان تو می‌داردم هنوز

با آن که برده ترک توام حدت از سرشک

الماس ریزه از مژه می‌باردم هنوز

زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار

[...]

محتشم کاشانی