×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴
خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آمد
سر من فدای راهی که سوار خواهی آمد
به لب آمده ست جانم، تو بیا که زنده مانم
پس ازان که من نمانم، به چه کار خواهی آمد؟
غم و غصه فراقت بکشم چنان که دانم
[...]
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹
گفتم که به یاد یار خواهی آمد
یا خون شده در کنار خواهی آمد
نه زان اثری نه زین نشانِ نظری
ای دل، توکجا به کار خواهی آمد؟