گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

برفت عمر و نگشتم ز هجر یار خلاص

نشد دلم ز غم و رنج بیشمار خلاص

کجایی ای اجل ای چاره ساز مهجوران

بیا که سازیم از درد انتظار خلاص

چرا نه پای اجل بوسم از سر رغبت

[...]

صغیر اصفهانی