گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۲

 

عید من باشد گرفتاری به یار تازه ای

بشکفد گل گل دلم از خار خار تازه ای

در دم پیری به عشق نوجوانان شاد باش

با شراب کهنه می باید نگار تازه ای

دل به تنگ آمد چه خوش بودی اگر می ریختند

[...]

جویای تبریزی
 

رشحه » شمارهٔ ۲۷ - نامشخص

 

باز دل برد از کفم زلف نگار تازه‌ای

بیقراری داد با این دل قرار تازه‌ای

رشحه