گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۷

 

من به یار خود و اغیار به خود می‌پیچد

مست در عشرت و هشیار به خود می‌پیچد

موی پیچیده بود گرد میانش دائم

عجبی نیست، بلی، مار به خود می‌پیچد

سر ز تاب رخت از زلف تو پیچیده، عجب

[...]

امیرخسرو دهلوی