گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲۲

 

شبی بخرام و مه را کار بشکن

رخی بنما و گل را بار بشکن

ز سر جوش دلم برگیر جامی

خمار نرگس بیمار بشکن

مخور با مردمان عشق باده

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

برخ قدر گل و گلزار بشکن

سخن گو قند را بازار بشکن

اگر خواهی شکسته مشک در چین

ز زلف عنبرین یک تار بشکن

بمژگان چون بگیری نیزه بازی

[...]

کمال خجندی