×
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۴۱
اینجا که منم، پردهٔ پندار بسی است
وانجا که تویی، پردهٔ اسرار بسی است
تا زین همه پردهها که اندر راه است
یا در تو رسم یا نرسم، کار بسی است
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۸
ای دل چو حجاب و پرده در کار بسی است
خون خورکه درین حجاب خون خوار بسی است
چون در ره او خرقه و زنار بسی است
از دیده نهان است که اغیار بسی است