گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶

 

در ساغر اگر بادهٔ گلنار بخندد

نبود عجب ار مست به هشیار بخندد

آن رند که در سلسلهٔ عشق نهد پای

شک نیست که بر سبحه و زنّار بخندد

دیوانه و عریان سر کوی نکویان

[...]

آشفتهٔ شیرازی