گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

بدیدم بر در یار ایستاده

چو من بودند بسیار ایستاده

بسوز سینه وآب دیده چون شمع

بشب در خدمت یار ایستاده

برآن نقطه که در مرکز نگنجد

[...]

سیف فرغانی