گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

صبا دعای مرا سوی می گساران بر

سلام خشکی ازین چشم تر به باران بر

ملول شد دلت ای همنشین ز گریه ی ما

که گفته بود گل کاغذین به باران بر؟

حذر زگردش افلاک، خویش را چو غبار

[...]

سلیم تهرانی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

بتی دارم ز شنگی روزگاران خو، بهاران بر

به مستی خویش را گرد آر و گوی از هوشیاران بر

خمی از می به ما بفرست وانگه هر قدر خواهی

روان کن جوی از شیر و دل از پرهیزگاران بر

مرا گویی که تقوی ورز قربانت شوم خود را

[...]

غالب دهلوی