گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۴

 

از ترکتاز غم دل من شاد می‌شود

معمور این خرابه ز بیداد می‌شود

از سختی دل است یکی لطف و قهر یار

یکدست خط ز خامه فولاد می‌شود

در شیشه است جلوه دیگر شراب را

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷

 

جور ز حد ببر مگو جور زیاد میشود

از نظری بروی تو جور تو داد میشود

جور و جفا ز تو رواست هرچه تو میکنی بجاست

گر تو همه وفا شوی حسن کساد میشود

جور و وفا بهم خوش و مهر و جفا بهم نکوست

[...]

فیض کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۱

 

شوخی‌، بهار طبع چمن‌زاد می‌شود

چندان که سرو قد کشد آزاد می‌شود

وضع جهان صفیر گرفتاری هم است

مرغ به دام ساخته صیاد می‌شود

گردی‌ست جسته ما و من از پردهٔ عدم

[...]

بیدل دهلوی