×
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۳
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱
آخر غم او ازین غم آبادم برد
با جان حزین و دل ناشادم برد
هر قطره که دیدهام فشاند آخر کار
جمع آمد و سیلی شد و بنیادم برد
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
چون فلک خواهد غمی از جان ناشادم برد
آورد پیشم غمی را کآن غم از یادم برد