گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۱

 

سیر باغ او خیال خاطر شاد خود است

صیدگاهش سایه سرو چمن زاد خود است

سرنوشتم آیتی در شأن خوبیهای اوست

خاطرم جمع است اگر گاهی مرا یاد خود است

اسیر شهرستانی