گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۴ - حکایت

 

دلم از حسن او لقا خواهد

دیده‌ام دید، دل چرا خواهد؟

۱ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۲

 

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد

تو هم به صلح گرایی اگر خدا خواهد

هزار عاشق داری تو را به جان جویان

که تا سعادت و دولت ز ما که را خواهد

ز عشق عاشق درویش خلق در عجبند

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۹ - در بیان آنکه مخلوقات سه نوع‌اند یکی فرشته و یکی حیوان و یکی آدمی. بر فرشته قلم نیست زیرا غیر طاعت وذکر کاری دیگر از او نمیآید. همچون ماهی که زنده از آب است، او نیز بدان زنده است. پس در طاعت وذکر او راثوابی نباشد، زیرا غذای خود میخورد و کار خود میکند و بر حیوان نیز هم قلم نیست زیرا بخواب و خور و غفلت زنده است و بجهت آنش آفریده‌اند قابلیت کاردیگر ندارد. در حیوانی و غفلت خوش است و فارغ و ایمن او را نه بهشت است و نه دوزخ. اما آدمی که نیمش فرشته است و نیمش حیوان صفت فرشتگیش طاعت میخواهد و صفت حیوانیش غفلت و خواب و خور این هر دو صفت دایم در جنگ‌اند، فرشتگیش بالا میکشد و حیوانیش زیر پس قلم بر وی است و معاقب اوست. که چرا میل بشغلی که بهتر است نمیکند، چون قابلیت و استعداد آن دارد که کار نیک کند بدرا چرا اختیار کرد. پس جزاش دوزخ باشد و چون جهد نماید و با نفس حیوانی محاربه کند صفت ملکی را در خود زیادت گرداند و بر کافر نفس غالب آید. مقامش بهشت شود و درجۀ او از فرشتگان بالاتر باشد، زیرا با وجود چندین موانع جهدها کرد و جهاد نمود و رنج بر خود نهاد و بخلاف طبع خود کارها کرد و طاعت را گزید پس مقامش بالای ملائکه باشد چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که ان اللّه خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله علی شهوته فهو اعلی من الملائکة و غلبت شهوته علی عقله فهو ادنی من البهائم.

 

نی که برده چو خواجه را خواهد

پیش او قربت و لقا خواهد

۱ بیت
سلطان ولد
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

کسی چو نیست که پیش تو عذر ما خواهد

تو در گذار که عذر تو را خدا خواهد

لبت خرید به بوسی مرا و جان طلبید

ضرور هر که خَرَد بنده آشنا خواهد

اگر چه هرچه ز من خواست می برد چشمت

[...]

۶ بیت
خیالی بخارایی