گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

راز دیرینه ز رخ پرده برانداخت دریغ

حال ما شهره به انشای غزل ساخت دریغ

عشق از آن روز که آتش به نیستانم زد

به پیامیم دل سوخته ننواخت دریغ

جوهر بینش من در ته زنگار بماند

[...]

نظیری نیشابوری