گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

اگر تو خنده کنی از گل و شراب چه حظ

وگر تو زهر دهی تشنه را ز آب چه حظ

اگر نه سایهٔ حسن تو جویم از خورشید

ز دشمنی شب و مهر آفتاب چه حظ

کمالِ حسنِ درونِ جمال در جلوه است

[...]

عرفی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

مخور نگشته از می ناب چه حظ

نادیده شب سیه ز مهتاب چه حظ

هجران نکشیده را چه لذت ز وصال

آنرا که عطش نباشد از آب چه حظ

مشتاق اصفهانی