گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد

زلفت کشم و تاب ندانم که چه باشد

آن شب که بتا، چشم تو در خواب ببینم

در دیده خود خواب ندانم که چه باشد

تا طاق دو ابروی تو محراب بتان شد

[...]

امیرخسرو دهلوی