گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد

یا نیمشبی مست ز مهتاب نخیزد

از خانه ی زین خاست بقصد دل عاشق

زانگونه که آتش بچنان تاب نخیزد

از گرمی می بود که آن غمزه برآشفت

[...]

بابافغانی