گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۵

 

داردم شوق تو بیتاب سفر

شمع بزمم شده مهتاب سفر

بستر راحت من سیماب است

در وطن برده مرا خواب سفر

شوق خضر ره و من باد صبا

[...]

اسیر شهرستانی