گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۲

 

گه از خم، گه زساغر، گه زمینا سر برون آرد

شراب عشق هر ساعت سر از یک جا برون آرد

درین عبرت سرا هر کس که دستی در کرم دارد

گلیم خویش را چون ابر از دریا برون آرد

مگر آتش عنانیها به فریادم رسد، ورنه

[...]

صائب تبریزی