گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱

 

هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد

اول بکشتن من عزم شتابت افتد

بسیار وعده دادی ما را به روز وصلی

چون روز وصل باشد، ترسم که خوابت افتد

چشمت خطا بسی کرد، ای ماهرخ چه باشد؟

[...]

اوحدی