گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۱

 

گر صافدلی هست شراب است در اینجا

ور سوخته ای هست کباب است در اینجا

بیدار دلی نیست کز او دل بگشاید

تا چشم نمکسود به خواب است در اینجا

سالم کسی از بحر جهان چون بدر آید؟

[...]

صائب تبریزی