گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

عجب که مژده دهان رو به سوی ما آرند

کدام مژده که آرند و از کجا آرند؟

ز دوستان نبود خوشنما درین هنگام

که وایه بهر گدای شکسته پا آرند

ز غم چنان شده ام مضمحل که اعدا را

[...]

۷ بیت
غالب دهلوی