حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
کی بود کاین هوس بدام آریم
راه یثرب بزیر گام آریم
رای رفتن کنیم عاشق وار
روی زی مشعرالحرام آریم
رخت این آرزو بکوی کشیم
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
بتاز صدمت ایام در شکست مباش
بلند قدری اندر مضیق پست مباش
باختیار در ایام پایمال مشو
ز احتقار در اجناس زیر دست مباش
مراد خویش چو مردان بهر مکان بطلب
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
یا عارف الدنیا و اسرارها
من عرف الدنیا لما اختارها
لا تکرم النفس اذا مااشتهت
اذهی لا تعلم اخطارها
ماالتفتت نفس الی راحة
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
در راه عشق بر تو بگویم نفس نفس
وز کوی شوق بر تو شمارم قدم قدم
در کوره محبت و در بوته هوی
گو تا زند زبانه آتش علم علم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
معلوم من نشد که ز احداث روز و شب
با او چه کرد گردش ایام بلعجب؟
در جام او چه کرد جهان زهر یا شکر؟
در دست او چه داد فلک خار یا رطب؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
در بلاد تیز گام باید بود
در پی جست کام باید بود
روز بر باد پای باید رفت
شب بر اسب ظلام باید بود
عشق را خواجه و غلام یکیست
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
بر دست و قدم صبر غل و بندی داشت
دل با یاری بعشق پیوندی داشت
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
از بی صبری سینه و زبی سنگی
چون دیده مور شد دلم از تنگی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
افسونگر عق عود برنار نهاد
سرباره خویش بر سر بار نهاد
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
هر چند که عهد و قول و پیمانش نبود
تن در دادم چون سرو سامانش نبود
کردم ز سر آغاز چو پایانش نبود
در درد گریختم چو درمانش نبود
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
در باطن عاشقان مزاجی دگر است
بیماری عشق را علاجی دگر است
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
پیدا شد از سپهر علامات صبحدم
بالا گرفت دولت خورشید محتشم
از گوشه سپهر و زتخت فلک بتافت
گاهی چو تاج خسرو و گه چون نگین جم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
یک سینه و صد هزار شعله
یک دیده و صد هزار باران
غمهای من اعتذار خویشان
احوال من اعتبار یاران
اندر دی و بهمن حوادث
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
در راه محبت قدمی بی تو نه ایم
در صورت شادی و غمی بی تو نه ایم
حاشا که زهجر تو دمی سرد کشیم
چون در همه احوال دمی بی تو نه ایم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟
بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟
با او چگونه گشت جهان سود یا زیان
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
مرد را ابر و باد باید بود
گرم رفتار و راد باید بود
بدل و طبع نه بمال و یسار
خسرو کیقباد باید بود
چون گل و لاله در میانه خار
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
سخت بسته چو راه گوش کر است
ناگشاده چو دیده کور است
نا بسوده چو گوهر صدف است
نا گرفته چو قلعه غور است
گوئی از بی فضائی و تنگی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
در ورقهای آهنین نرود
نوک پیکان که از خمیر بود
بر زره نیز کارگر ناید
صفحه تیغ کز حریر بود
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
هر یک ز دست چرخ ندانم چگونه رست؟
ایامشان بکشت ز احداث یا بخست؟
اجرامشان ز بی ادبیها چگونه زد؟
و افلاکشان ببلعجبیها چگونه بست؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
نرگسم وعده کرد و داد پیاز
شکرم وعده کرد و داد مویز
عوض در بمن نمود شبه
بدل زر بمن رسید پشیز
نیست انبان بی سر و پایان
[...]