حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادی عشر - فی السیاح و المعمی
ای طلعت تو نحس تر از صورت زحل
وی خوی تو نفایه وای نیک تو بدل
احباب را ز مهر تو با یکدیگر نفاق
ز هاد راز عشق تو با یکدیگر جدل
مر مرد را توئی بهوی سائق قضا
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادی عشر - فی السیاح و المعمی
معلوم من نگشت که ایام خود چه کرد؟
با وی سپهر منقلب و بخت بدچه کرد؟
از وی قضای مبرم و حکم ازل چه خواست؟
با وی حوادث فلک بیخرد چه کرد؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
هر که در ادب را طلب نکند
بر بساط شرف طرب نکند
نور روز یقین کجا بیند
آنکه در دیده کحل شب نکند
ادب آموز، گرت می باید
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
من لیس یبکیه ناصحوه
یضحک من حاله عداه
و اخسر الناس من یواری
خاتم عقباه مبتداه
ادبه حادث اللیالی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
این خانه نه خانه خردمندانست
این پیشه کاهلان و دلبندانست
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
گر بخواهی که مشکبوی شوی
پهلوی نافه تتاری رو
گر بباید وصال طره یار
با نسیم خوش بهاری رو
با قناعت چو آشنا گشتی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
ای آنکه چون دو زلف بعارض برافکنی
گوئی که بر شکوفه همی عنبر افکنی
گه خمر ناب در طرف عسکر آوری
گه در ناب در صدف گوهر افکنی
هم دلبری خلخ در طره افکنی
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
ای بنده خرقه کبودت
در جنت عدن حله پوشان
بر یاد لب تو در صوامع
زهاد زمانه باده نوشان
بشکست لب شکر فروشت
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
فازل سواد الشک بالثغر الذی
ملاء الدیاجی و الحنادس نورا
لله در مباسم لو اسفرت
ابصرت منها انجما و بدورا
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
در ماتم فراق تو جامه کبود به
وز آتش هوای تو دمها چو دود به
پیراهنی که صبر نهد بر نهاد عقل
از هجر جانگداز تو بی تار و پود به
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
در شارع کم امید در عالم بیم
هم خرقه کبود و هم سیاه است گلیم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
تو که در بند سبزه ای و خوید
چند پرسی ز عقد مروارید
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
معلوم من نشد که کجا رفت پیر اوش؟
با او چه کرد گردش ایام دی و دوش؟
وز پس سپید کاری چونش سیاه کرد
صبح سپید جامه و شام سیاه پوش؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
دوستی هر یک از میانه دل
آشنایان آشیانه دل
همه با یکدگر زاول کار
رفته از کوی شهر و خانه دل
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
هزار سر شده بیش است پیش میدان گوی
بگفتگوی محال و زبان بیهده گوی
از آنورق که تو از ترهات می خوانی
در آن نه ذوق سخن بینم و نه رنگ و نه بوی
اگر بدفتر قرآنت هیچ هست امید
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
جان از طرف گسستم، دل بر تعب نهادم
زین سفر چو مردان، بر اسب شب نهادم
زهری که داد دهرم، طعم شکر گرفتم
خاری که زد سپهرم نامش رطب نهادم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
آن دو هنگامه سیاه و سپید
درهم آمیخت همچو خوف و امید
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
فالقلب مهلکه حنین مفرط
والجسم متلفه لسان ناطق
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
معلوم من نشد که کجا رفت و چند رفت؟
شادان ز حادثات فلک یا نژند رفت؟
اجسام وار در لحد خاک پست خفت
یا روح وار بر سر چرخ بلند رفت؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
عقلست آنکه شمع هدایت بدست اوست
چرخ بلند قامت و بر رفته پست اوست
اوج سپهر کی رسد آنجا که کنه اوست
و هم من و تو کی رسد آنجا که هست اوست؟
احکام روز اول و اخبار آخرین
[...]