گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۴

 

طومار درد و داغ عزیزان رفته است

این مهلتی که عمر درازست نام او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۵

 

طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی

که پنداری زمین را می‌کشند از زیر پای او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۶

 

نمی‌دانم کجا آن شاخ گل را دیده‌ام صائب

که خونم را به جوش آورد رنگ آشنای او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۷

 

من نیستم حریف زبانت، مگر زنم

از بوسه مُهر بر لبِ حاضرجواب تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۸

 

هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه

ما را به صد خیال فکنده است خواب تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۰۹

 

من آن زمان چو قلم سر ز سجده بردارم

که طی چو نامه شود روزگار فرقت تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۰

 

مکرر بر سر بالین شبنم آفتاب آمد

نشد روشن شود یک بار چشم اشکبار از تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۱

 

به قسمت راضیم ای سنگدل، دیگر چه می‌خواهی

خمار بی‌شراب از من، شراب بی خمار از تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۲

 

چه آرزوی شهادت کنم، که سوخته است

به داغ یاس، جگر گوشهٔ خلیل از تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۳

 

خاطرت از شکوهٔ ما کی پریشان می‌شود؟

زلف پر کرده است از حرف پریشان، گوش تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۴

 

درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمی‌باشد

که جای سبزه خیزد خضر از صحرای عشق تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۵

 

خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست

من مشت خون خویش نمودم حلال تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۶

 

ذوق وصال می‌گزد از دور پشت دست

گرم است بس که صحبت من با خیال تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۷

 

به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه می‌خندی

که در خواب بهاران است پنداری خزان تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۸

 

دایم به روی دست دعا جلوه می‌کنی

هرگز ندیده است کسی نقش پای تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۱۹

 

حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟

بوسهٔ من کارها دارد به خاک پای تو!

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۲۰

 

شادم به مرگ خود که هلاک تو می‌شوم

با زندگی خوشم که بمیرم برای تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۲۱

 

در جبههٔ ستارهٔ من این فروغ نیست

یارب به طالع که شدم مبتلای تو؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۲۲

 

خبر به آینه می‌گیرم از نفس هر دم

به زندگی شده‌ام بس که بدگمان بی تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۲۳

 

سایهٔ بال هما خواب گران می‌آرد

در سراپردهٔ دولت دل بیدار مجو

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۴۵
۴۴۶
۴۴۷
۴۴۸
۴۴۹
۷۷۰