صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۴
نمیروم قدمی راه بی اشارهٔ دل
که خضر راه نجات است استخارهٔ دل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۵
گلی که آفت پژمردگی نمیبیند
همان گل است که چینند از نظاره گل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۶
هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست
هیچ جا تا در میخانه نگیرد آرام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۷
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
سیل در گوشهٔ ویرانه نگیرد آرام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۸
چه سود ازین که چو یوسف عزیز خواهم شد؟
مرا که عمر به زندان گذشت و چاه تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹
کجاست نیستی جاودان، که بیزارم
ازان حیات که گردد به سال و ماه تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۰
خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
نقش پایم که به هر راهگذر ساختهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۱
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساختهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۲
از سبکباران راه عشق خجلت میکشم
بر کمر هر چند جای توشه دامن بستهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۳
بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا
که من این بار به امید تو برداشتهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴
تانظر از گل رخسار تو برداشتهام
مژه دستی است که در پیش نظر داشتهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۵
چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را؟
خال موزونم که بر رخسار زشت افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶
از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد
چون نگریم من که از دلدار دور افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۷
تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم
تا ازان معشوق شیرینکار دور افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۸
با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من
بر سر ره چون کلید اهل فال افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۹
هیچ کس را دل نمیسوزد به من چون آفتاب
گرچه از بام بلند آسمان افتادهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۰
ز سردمهری احباب، در ریاض جهان
تمام برگ سفر چون گل خزان زدهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۱
کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
به سهواز گره روزگار وا شدهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۲
به پای قافله رفتن ز من نمیآید
چو آفتاب به تنها روی برآمدهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۳
چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام
به عذر بی ثمری سایه گستر آمدهام