صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۴
آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
کاش در زندگی از خاک مرا بر میداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۵
بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود
گر شکست دل عشاق صدایی میداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۶
بی خبر میگذرد عمر گرامی، افسوس
کاش این قافله آواز درایی میداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۷
بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا کرده بود
در زمان سرو خوش رفتار او بر دل گذاشت!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۸
خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست
خشک لب میبایدم چون کشتی از دریا گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۶۹
منت خشک است بار خاطر آزادگان
با وجود پل مرا از آب میباید گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۰
ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی ؟
چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۱
چون شمع، با سری که به یک موی بسته است
میبایدم ز پیش نسیم سحر گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۲
زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟
که روز من به شتاب شب وصال گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۳
مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
نمیتوانم ازین لقمه حلال گذشت!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۴
همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
کعبه را گم کرد هر کس بی خبر از دل گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۵
بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
از زندگانی آنچه به خواب گران گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۶
دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
خوش آن که تشنه به آب بقا رسید و گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۷
زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۸
تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
عمر من در فکر آزادی چو زندانی گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۹
نوبهار زندگی، چون غنچه نشکفتهام
جمله در زندان تنگ از پاکدامانی گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۰
به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
که توبه نامه ما با خط شکسته نوشت!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۱
در پیش غنچهٔ دهن دلفریب او
تا پسته لب گشود، دل خود به جا نیافت!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۲
فغان که کوهکن ساده دل نمیداند
که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۳
من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته میباید رفت