گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۱

 

تا زنده‌ام مرا نیست جز مدح تو دگر کار

کشت و درودم اینست، خرمن همین و شد کار

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۲

 

گزیده چهار توست، بدو در جهانهان

همارا به آخشیج، همارا به کارزار

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۳

 

چنان بار برآورد به خویشتن

که من گویم: خوردست سوسمار

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۴

 

فاخته بر سرو شاهرود بر آورد

زخمه فرو هشت زندواف به تنبور

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۵

 

علم ابر و تندر بود کوس او

کمان آدینده شود ژاله تیر

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۶

 

چون لطیف آید به گاه نوبهار

بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۷

 

به حق آن خم زلف ، بسان منقار باز

به حق آن روی خوب، کز گرفتی براز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۸

 

در عمل تا دیر بازی و درازی ممکنست

چون عمل بادا ترا عمر دراز و دیر باز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۹

 

تازیان دوان همی آید

همچو اندر فسیله اسب نهاز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۰

 

چون سپرم نه میان بزم به نوروز

در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۱

 

نهاد روی به حضرت، چنان که روبه پیر

بتیم وا تگران آید از در تیماس

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۲

 

حسودانت را داده بهرام نحس

ترا بهره کرده سعادت زواش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۳

 

بت، اگرچه لطیف دارد نقش

نزد رخسارهٔ تو هست خراش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۴

 

از چه توبه نکند خواجه؟ که هر کجا که بود

قدحی می بخورد راست کند زود هراش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۵

 

تو چگونه جهی؟ که دست اجل

به سر تو همی زند سر پاش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۶

 

بر هبک نهاده جام باده

وان گاه ز هبک نوش کردش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۷

 

همی تا قطب با حورست زیر گنبد اخضر

شکر پاشش ز یک پله است و از دیگر فلا سنگش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۸

 

بسا کسا! که جوین نان همی نیابد سیر

بسا کسا! که بره است و فرخشه بر خوانش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۹

 

بانگ کردمت، ای فغ سیمین

زوش خواندم ترا، که هستی زوش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۰

 

ای دریغا! که موردزار مرا

ناگهان باز خورد برف وغیش

رودکی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷۷۰