گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۴

 

بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی

درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۵

 

به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح را زاهد

که ابر از رشتهٔ باران به دام آورد مستان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۶

 

مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها

ز زلف و عارض خود، صبح و شام آورد مستان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۷

 

چو شد زَهر، عادت، مَضرَّت نبخشد

به مرگْ آشنا کُن، به‌تدریج، جان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۸

 

ز زندگی چه به کرکس رسد جز مردار؟

چه لذت است ز عمر دراز، نادان را؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۸۹

 

زِ جسم، جانِ گُنَه‌کار را، مَلالی نیست

که: دل‌پذیر کُنَد، بیمِ قتل، زندان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۰

 

ز گریه ابر سیه می‌شود سفید آخر

بس است اشک ندامت سیاهکاران را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۱

 

ازان ز داغ نهان پرده برنمی‌دارم

که دست و دل نشود سرد، لاله‌کاران را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۲

 

نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد

مکن نومید از درگاه خود امیدواران را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۳

 

همین است پیغام گلهای رعنا

که یک کاسه کن نوبهار و خزان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۴

 

نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش

باد مراد داند، دمسردی خزان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۵

 

کار موقوف به وقت است، که چون وقت رسید

خوابی از بند رهانید مه کنعان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۶

 

امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا دیدم

که سامان می‌دهد دست از اشارت، کار لالان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۷

 

گوشی نخراشد ز صدای جرس ما

ما قافلهٔ ریگ روانیم جهان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۸

 

به ما حرارت دوزخ چه می‌تواند کرد؟

اگر ز ما نستانند چشم گریان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۹

 

مَرا، از صافیِ مَشرَب، زِ خود دانند، هر قومی

که: هر ظرفی، به رنگِ خود بَرآرد، آبِ روشن را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۰۰

 

چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟

ستاره نقطهٔ سهوست صبح روشن را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۰۱

 

دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد

چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۰۲

 

زُ اْفتادگی، به مَسنَدِ عزّت رسیده است

یوسف، کُنَد چگونه فراموش، چاه را؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۰۳

 

غافلان را، گوش، بر آوازِ طبلِ رِحلَت است

هَر تَپیدن، قاصدی باشد، دلِ آگاه را

صائب تبریزی
 
 
۱
۳۸۴
۳۸۵
۳۸۶
۳۸۷
۳۸۸
۷۷۰