فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۱
تا سر مژگان تماشا دیده بر هم چیده بود
چون تو رفتی گویی این بیچاره خوابی دیده بود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۲
هزار بار قسم خوردهام که نام تو را
به لب نیاورم اما قسم به نام تو بود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳
مسکین فصیحی دوش جان میداد و مینالید غم
کامشب چراغ زندگی ما را ز بالین میرود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۴
کو جنون تا هر نفس در دل سراغی گم شود
سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۵
رمزی است خط دوست که چون بخت سرآید
آب سیه از چشمه خورشید برآید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۶
چون ماهی ساحل طپد از آرزوی دل
زخمی که شهیدان تو را بر سپر آید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۷
جذبه عشق بحدیست میان من و یار
که اگر من نروم او به طلب میآید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۸
نقش پایی به سر کوی تو دیدم مردم
که چرا غیر من آنجا دگری میآید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۹
هرگز مباش آتش سوزان سپند باش
خود را بسوز و دفع هزاران گزند باش
چون شعله سر مکش که برآرند از تو دود
شو خاک راه و در دو جهان سربلند باش
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۰
این پردههای حسن نظر تیره میکند
یک پرده بر جمال خود از آفتاب پوش
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۱
گر شوی نکهتشناس نکهت گیسوی خویش
از گریبان گل و سنبل بدزدی بوی خویش
بهر خونریز دو عالم جنبش مویی بسست
زحمت چین بی سبب مپسند بر ابروی خویش
نقد جان ناقص عیار و عشق مفلس تنگدست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۳
نخستم بند بردارید از پا چون بسوزیدم
که همچون شعله یک ساعت به کام خویشتن افتم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۴
لبی کز نازکی بار تبسم بر نمیتابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۵
شب که غمهای تو را پردهنشین میکردم
از تبسم لب زخمی نمکین میکردم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۶
دوش تقلید جرس کردم و صد قافله سوخت
آه اگر ناله پریشانتر از این میکردم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۷
زبون دردپرستان زلف یار شدم
نه صید دوست که صید دل فگار شدم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۸
من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس
به چه امید در این دام گرفتار شدم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۰
چمن پیرای صبحم کیمیای خار و خس دارم
به هر شاخ ترنجی آفتابی پیشرس دارم
پر پروانهام در حسرت پرواز گم بادا
اگر امید دودی از چراغ هیچ کس دارم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۱
نوبهارا به شمیم گل عیشم مفریب
که من این ناله زار از دل خرم دارم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۲
خار ترم که تازه ز باغم درودهاند
محروم بوستانم و مردود آتشم