گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

این همه نقش بدیوار در آرایشها

نظر آنکو نکند نقش بود بر دیوار

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

رخ از زیلو نگردانم بخار بوریا از فرش

خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

کمخای سمرقندی هر کو بخطا بیند

نقشش بحرام ار خود صورتگر چین باشد

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

ببرتنگی امیدی بسته بودم

ندانستم که خود رنکی ندارم

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

هر که در رخت بود این بختش

جامه در جامه گر ندید رواست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

نقش آماج داشت کمسان دوز

تیرسوزن بر آن نشانه زدند

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

چارقب را بپادشاهی رخت

کوس اقلیم پنجگانه زدند

بقچه را رخت صندلی دارند

پرده را سر بر آستانه زدند

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

اندیشه غلط کرده و دور افتادید

چون دامن جبه در تنور افتادید

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

نه بخود در حرکت آلت آغاپنبه است

از پس پرده یکی هست چو بینی در کار

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ورنه تشریف تمو بر بالای کس کوتاه نبست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

چنان میان کتان و حریر گل یاریست

که هیچ موی نگنجد میانشان دیگر

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

سفله چو جاه آمد و سیم ورزش

سیلی خواهد بحقیقت سرش

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

آبی دگر دو تاره گر برکه گرفت

تا روی بازشست زسالوی قندهار

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

صوف ارچه شود کهنه دوزند کلاه ازوی

دیباچه شود کهنه پاتاوه نخواهد شد

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

هزار نقش برآرد زمانه و نبود

یکی چنانکه در آئینه تصور ماست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

گر در آمد بقچه را زد دور باش

گفت ای خسقی زوالا دور باش

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

همچو دستار که آشفته شود وقت سماع

قاری این شعر تو در البسه حالی دارد

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

خرگاه بپیرامن وی خج ببرکت

گوئی بر شاهیست کمر بسته غلامی

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

مرغ زرینی گلی از شرب در منقار داشت

بر گلستانی ز کمخا نالهای زار داشت

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

فرقست از آن سوز که از جان خیزد

با انکه بریسمانش بر خود بندی

نظام قاری
 
 
۱
۲۸۷
۲۸۸
۲۸۹
۲۹۰
۲۹۱
۷۷۰