گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۰

 

در فنا رفت و در بقا آسود

گرچه گفتند بود هیچ نبود

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۱

 

در گلستان این چنین خوش رسته‌ای

وانگهی در بزم او گلدسته‌ای

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۲

 

در محبت ودود باید بود

حضرت مصطفا چنین فرمود

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۳

 

در مظاهر آنچنان پیدا نمود

در همه آئینه‌ای ما را نمود

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۴

 

در هر چه نظر کنم توئی در نظرم

وین طرفه که از تو من تو را می نگرم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۵

 

در هوای مجلسش چندان بگریم همچو شمع

کآب چشمم نرم گرداند دل چون آهنش

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۶

 

در وحدت اگر کثرت ما محو شود

دریا ماند نه موج ماند نه حباب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۷

 

در وصف و کمال قدر او گفت

لولاک لما خلقت الافلاک

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۸

 

دل حاضر دار با خدایت

تا فیض بیابی از عنایت

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دل مغرب نور ماه شاهی است

دل مشرق مهر صبحگاهی است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۰

 

دل نرم و کف بخشنده آن گاه

دگر گفتار خوب و روی خرم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۱

 

دلم آئینهٔ حق است از حق

می ‌نماید جمال حق با حق

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۲

 

دهن و چشم و لبت هر سه به هم خوب افتاد

راستی خوبی تو جمله به وجه افتاده است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دیدهٔ ما چو نور او بیند

هر چه بیند همه نکو بیند

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۴

 

ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است

شک نیست که این ظهور موقوف من است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۵

 

ذر‌ه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست

قطره‌ای نیست درین بحر که او با ما نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۶

 

راز با کاغذ و با خامه نمی ‌یارم گفت

به دو روی و دو زبان راز نگوید عارف

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۷

 

رب الارباب رب این مربوب است

در مذهب ما محب و هم محبوب است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۸

 

رب و مربوب خویش می ‌جوید

نعمت‌اللّه سخن چنین گوید

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۹

 

رحمی به دلم کن ای برادر

عود دل من ز خود روا بگذر

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
۲۶۱
۲۶۲
۷۷۰