گنجور

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

قافیه سنجان چو قلم برکشند

گنج دو عالم بسخن در کشند

خاصه کلیدی که درِ گنج راست

زیر زبان مرد سخن سنج راست

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

گر من آلوده‌دامنم چه عجب

همه عالم گواه عصمت اوست

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

بشوی اوراق اگر هم‌درس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

آن بنده‌پروری که زبان در دهان نهاد

درّ کلام در صدف هر زبان نهاد

جان را ز لطفِ عذب غذایی لطیف داد

دل را مفرّحی ز سخن در بیان نهاد

در بحر سینه، درّ معانی بپرورید

[...]

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

به سال باء و صاد و ذال ابجد

ز روز هجرت میمون احمد

به سوی جنّت اعلی روان شد

فرید عهد شمس الدّین محمّد

به خاک پاک او چون برگذشتم

[...]

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ

قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

مستغرق درود و ثنا باد روحشان

تا روز را فروغ بود شمع را شعاع

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

گر بدی گوهری ورای سخن

آن فرود آمدی به جای سخن

حافظ
 

حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ

 

دور مجنون گذشت و نوبت ماست

هرکسی پنج روز نوبت اوست

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱

 

سر محبوب را مکن پیدا

گرچه پیداست در همه اشیا

راز حق را بپوش از همه خلق

این نصیحت قبول کن از ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲

 

در ازل زنده کرد او دل ما

دیده زنده دلی ما آنجا

تا ابد زندهایم چون ز ازل

زندگی یافتیم ما ز خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳

 

از صفات خود اگر یابی فنا

حضرت باقی تو را بخشد بقا

جز صفات او نیابی در نظر

گر ببینی نور چشم ما به ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۵

 

هر نفس آئینه ای از غیب بنماید به ما

گر نظر داری ببین آئینهٔ گیتی نما

این چنین علم شریفی می کنم تعلیم تو

ذوق اگر داری قدم نه سوی درویشان بیا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶

 

نور خورشید می دهد ما را

درد جاوید می دهد ما را

هر بلائی که او به ما بخشید

ملک جمشید می دهد ما را

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷

 

قلعهٔ دل خوشتر است از قلعهٔ این شهریار

همت ما این چنین فرمان دهد بر پادشاه

قلعهٔ دل گر بگیری جاودان ایمن شوی

لشکر همت بیاید تا بگیرد شهر شاه

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹

 

در ازل زنده کرد او دل ما

دید زنده دلی ما آنجا

تا ابد زنده ایم چون ازل

زندگی یافتیم ما به خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰

 

نور خورشید می دهد ما را

درد جاوید می‌دهد ما را

هر بلائی که او به ما بخشید

ملک جمشید می‌ دهد ما را

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱

 

از صفات خود اگر یابی فنا

حضرت باقی تو را بخشد بقا

جز صفات او نیابی در نظر

گر ببینی نور چشم ما به ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳

 

هر نفس آئینه ای از غیب بنماید به ما

گر نظر داری ببین آئینهٔ گیتی نما

این چنین علم شریفی می کنم تعلیم تو

ذوق اگر خواهی قدم نه سوی درویشان ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴

 

قلعهٔ دل خوشتر است از قلعهٔ این شهر ما

لشکر همت بباید تا بگیرد ملک ها

قلعهٔ دل گر بگیری جاودان ایمن شوی

همت ما اینچنین فرمان دهد بر پادشا

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۷۷۰