گنجور

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹

 

نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار

امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۰

 

بزرگی نماند بر آن پایدار

که مردم به چشمش نمایند خوار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۱

 

چه داند خوابناک مست مخمور

که شب را چون به روز آورد رنجور

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۲

 

دو عاشق را به هم بهتر بود روز

دو هیزم را به هم خوشتر بود سوز

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳

 

به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش

نظر دریغ مدار از مسافر درویش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴

 

جایی نرسد کس به توانایی خویش

الا تو چراغ رحمتش داری پیش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۵

 

زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش

مرده‌دل از زنده نگیرد به گوش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۶

 

یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۷

 

کوته‌نظران را نبود جز غم خویش

صاحبنظران را غم بیگانه و خویش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۸

 

به کین دشمنان باطل میندیش

که این حیفست ظاهر بر تن خویش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۹

 

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ

چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۰

 

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف

که فرصت عزیزست و الوقت سیف

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۱

 

با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق

شرطست یا موافقت جمع یا فراق

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۲

 

بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک

مرد خالی نباشد از بد و نیک

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۳

 

ای پیک نامه بر که خبر می‌بری به دوست

یا لیت اگر به جای تو من بودمی رسول

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۴

 

هر که آمد بر خدای قبول

نکند هیچش از خدا مشغول

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۵

 

گر بلندت کسی دهد دشنام

به که ساکن دهی جواب سلام

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۶

 

خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم

برخاستی و به دیدنت زنده شدیم

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۷

 

دلت خوش باد و چشم از بخت روشن

به کام دوستان و رغم دشمن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸

 

از بهر دل یکی به دست آوردن

مطبوع نباشد دگری آزردن

سعدی
 
 
۱
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۷۷۰