ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۲ - داستان مرد لشکری با معشوقه و شاگرد
شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست
برخیز و بیا که این چنین شب، شب ماست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۲ - داستان مرد لشکری با معشوقه و شاگرد
و الله که اگر شوی چو ماه اندر میغ
کس باز نداردم ز روی تو به تیغ
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۴ - داستان گازر با خر و پسر و گرداب
مدبر نکند کار به گفت عاقل
هرگز نشود به حیله مدبر، مقبل
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۵ - آمدن دستور دوم به حضرت شاه
خوانده عدل تو در همه آفاق
تخته های مکارم الاخلاق
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۵ - آمدن دستور دوم به حضرت شاه
بشامل عدله فی الارض ترعی
مع الاسد السوائم فی المسام
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
در جام وصل، باده اسباب خرمی
اوقات عیش و لذت ایام بیغمی
هم از نسیم دولت و اقبال، خوشدلی
هم با وصال دلبر خوشروی، همدمی
انواع نزهت و طرب و عیش بر فزون
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
دردا و دریغا که از آن خاست و نشست
خاک است مرا بر سر و باد است به دست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
کارها را به وقت باید جست
کار بی وقت، سست باشد سست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
ماننده مادران مرده فرزند
در دیده عالم، ابر کافور افکند
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
تا رفت چنانکه فتنه را خواب از چشم
این بحر هزار چشمه را آب از چشم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
چو وصل و مهر نباشد چه قدر دارد عمر؟
چو دوستی تو آمد چه قدر دارد مال؟
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
حدیثی بکن تا شکر بر چنم
به من برگذر تا شوم عنبرین
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
مرا لبان تو باید، شکر چه سود کند؟
مرا وصال تو باید، خبر چه سود کند؟
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه
یا اعدل الناس الا فی معاملتی
فیک الخصام و انت الخصم و الحکم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه
رخساره چو ابر نوبهاری پر نم
آمیخته آفتاب و باران بر هم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
بیا که عاشق آن روی و موی جعد توئیم
ثناسرای و دعا گوی فال سعد توئیم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
آراست بهار، کوی و دروازه خویش
افکند به باغ و راغ، آوازه خویش
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
از دور زمانه در تحیر
وز آفت دهر در تفکر
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
تا دل به سر زلف تو چون گوی نهادم
چون گوی قدم در تک و در پوی نهادم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
همی رفتی شتابان در بیابان
همی کردی یکی منزل دو منزل
بیابانی چنان سرد و چنان صعب
کزو خارج نباشد هیچ داخل
ز بادش خون همی بفسرد در تن
[...]