گنجور

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۹

 

باد و گردم نکرد زشتی هیچ

با دل من چرا شد ایدون زشت

زانکه خویی پلید کرد مرا

هر که را خو پلید ، هست پلشت

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۰

 

از راستی تو خشم وری دانم

بر بام چشم سخت بود آژَخ

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۱

 

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد

مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف

شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۲

 

مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد

و گر تنت خراب است بدین آب کن آباد

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۳

 

افراز خانه ام ز پی بام و پوشش

هر چم به خانه اندر ، سر شاخ و تیر بود

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۴

 

لاله به غَنجار ، سرخ کرده همه روی

از حسد خوید بر کشید سر از خوید

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۵

 

چندین حریر حُلّه که گسترد بر درخت

مانا که بر زدند به قُرقوب و شوشتر

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۶

 

هزار آوا همی بر گل سراید

بسان عاشقان بر روی دلدار

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۷

 

ز هول تاختن و کینه آختنش مرا

همی گداخته همچون کُناغ تاخته گیر

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۸

 

بر آمد ابر پیریت از بن گوش

مکن پرواز گرد رود و بِگماز

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۹

 

سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی

که ریز ریز بخواهدت ریختن کاریز

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۰

 

آنچه به پیمانه تو را داده اند

با تو نه پیمانه بماند و قفیز

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۱

 

کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک

با لوس تو کافور کنی دایم مغشوش

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۲

 

آن جهان را بدین جهان مفروش

گر سخندانی این سخن بنیوش

پیری آغوش بازکرده فراخ

تو همی گوش با شکافهٔ غوش

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۳

 

ای دریغا که مورد زار مرا

ناگهان باز خورد برف ِ وغیش

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۴

 

دل شاد دار و پند کسایی نگاه دار

یک چشمزد جدا مشو از رطل و از تفاغ

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۵

 

ای زدوده سایهٔ تو ز آینهٔ فرهنگ زنگ

بر خرد سرهنگ و فخر عالم از فرهنگ و هنگ

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۶

 

زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون

ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی گِل

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۷

 

دل نرم کن به آتش و از بابزن مترس

کز تخم مردمانْت برون است پرو بال

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۸

 

نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی

ناکرده هیچ لعل و همه ساله لعل فام

کسایی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۷۷۰