گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

صدف وار باید زبان در کشیدن

که وقتی که حاجت بود در چکانی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است

حیف از آن اوقات مجنون را که در هامون گذشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم

گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گفت دیروز طبیبی که تب یار شکست

لله الحمد که امروز به صحت پیوست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم

که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اره بره کنکره

کراکری مندره

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

به محشر گر بپرسندت که خسرو را چرا کشتی

سرت گردم چه خواهی گفت تا منهم همان گویم؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

سروی چو تو در «اوچه » و در «تته » نباشد

گل همچو رخ خوب تو البته نباشد

دوزیم ز بهر تو قبا از گل سوری

تا خلقت زیبای تو از لته نباشد

در جنت فردوس سری را نگذارند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گر امروز آتش شهوت بکشتی بیگمان رستی

و گرنه تف این آتش ترا هیزم کند فردا

چو علم آموختی از حرص آن گه ترس اندر شب

چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا

سخن کز روی دین گوئی، چه عبرانی چه سریانی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

ست در دیده ی من خوب تر از روی سفید

روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه

عزم من بنده چنان است که تا آخر عمر

دارم از بهر شرف خط شریف تو نگاه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش چهارم

 

زنخت گر گرفتم اندر دست

خون من ریختی و عذرم هست

زآن که هنگام رگ زدن شرط است

گوی سیمین گرفتن اندر دست

شیخ بهایی