گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۵

 

اندوه تو از دل حزین می‌دزدم

نامت ز زبان آن و این می‌دزدم

می‌نالم و قفل بر دهان می‌فگنم

می‌گردم و خون در آستین می‌دزدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۶

 

گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم

چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم

غم سوی تو هرگز گذری می‌نکند

آخر چه غمت از آنکه غمناک شدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۷

 

اندر طلب یار چو مردانه شدم

اول قدم از وجود بیگانه شدم

او علم نمی‌شنید لب بربستم

او عقل نمی‌خرید دیوانه شدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۸

 

آنان که به نام نیک می‌خوانندم

احوال درون بد نمی‌دانندم

گر زانکه درون برون بگردانندم

مستوجب آنم که بسوزانندم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۹

 

چونان شده‌ام که دید نتوانندم

تا پیش تو ای نگار بنشانندم

خورشید تویی به ذره من مانندم

چون ذره به خورشید همی‌ دانندم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۰

 

گر خلق چنانکه من منم دانندم

همچون سگ ز در به در رانندم

ور زانکه درون برون بگردانندم

مستوجب آنم که بسوزانندم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۱

 

آن دم که حدیث عاشقی بشنودم

جان و دل و دیده را به غم فرسودم

می‌پنداشتم عاشق و معشوق دواند

چون هر دو یکیست من خود احول بودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۲

 

عمری به هوس باد هوی پیمودم

در هر کاری خون جگر پالودم

در هر چه زدم دست ز غم فرسودم

دست از همه باز داشتم آسودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۳

 

من از تو جدا نبوده‌ام تا بودم

اینست دلیل طالع مسعودم

در ذات تو ناپدیدم ار معدومم

وز نور تو ظاهرم اگر موجودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۴

 

هرگز نبود شکست کس مقصودم

آزرده نشد دلی ز من تا بودم

صد شکر که چشم عیب بینم کورست

شادم که حسود نیستم محسودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۵

 

در وصل تو پیوسته به گلشن بودم

در هجر تو با ناله و شیون بودم

گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو

ای دوست مگر چشم بدت من بودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۶

 

در کوی تو من سوخته دامن بودم

وز آتش غم سوخته خرمن بودم

آری جانا دوش به بامت بودم

گفتی دزدست دزد نبد من بودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۷

 

یک چند دویدم و قدم فرسودم

آخر بی تو پدید نامد سودم

تا دست به بیعت وفایت سودم

در خانه نشستم و فرو آسودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۸

 

ز آمیزش جان و تن تویی مقصودم

وز مردن و زیستن تویی مقصودم

تو دیر بزی که من برفتم ز میان

گر من گویم، ز من تویی مقصودم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۹

 

در خواب جمال یار خود میدیدم

وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد

ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۰

 

روزی ز پی گلاب می‌گردیدم

پژمرده عذار گل در آتش دیدم

گفتم که چه کرده‌ای که میسوزندت

گفتا که درین باغ دمی خندیدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۱

 

دیشب که به کوی یار می‌گردیدم

دانی که پی چه کار می‌گردیدم

قربان خلاف وعده‌اش می‌گشتم

گرد سر انتظار می‌گردیدم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۲

 

گر در سفرم تویی رفیق سفرم

ور در حضرم تویی انیس حضرم

القصه به هر کجا که باشد گذرم

جز تو نبود هیچ کسی در نظرم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۳

 

از هجر تو ای نگار اندر نارم

می‌سوزم ازین درد و دم اندر نارم

تا دست به گردن تو اندر نارم

آغشته به خون چو دانه اندر نارم

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۴

 

گر دست تضرع به دعا بردارم

بیخ و بن کوهها ز جا بردارم

لیکن ز تفضلات معبود احد

فاصبر صبرا جمیل را بردارم

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۱۱۹۳