گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

ای آنکه تو خالقی و ما بنده تو

بر بنده عطا بود برازنده تو

از خاک بجز گناه زیبنده نبود

با خاک کن آنچه هست زیبنده تو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

با نیک و بد زمانه نزدیک مشو

نیکی کن و در پی بد و نیک مشو

در سر وجود زیر کان بس گشتند

سر رشته نیافت کس تو باریک مشو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

دام است جهان صفی پی‌دانه مرو

قانع بنشین و خانه بر خانه مرو

رزق تو رسد ز غیب بی‌منت خلق

و زخلق که عاجزند و افسانه مرو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

عالم بمثال چون سرابست همه

یا همچو کفی بر وی آبست همه

چون نیک نظر کنی بماهیت کف

بینی که جهان خیال و خوابست همه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

ای آنکه تو واقفی ز احوال صفی

تبدیل نما بخیر اعمال صفی

بد شیوه بنده است و عفو آیت حق

کن عفو یکی مپرس احوال صفی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

گر بگذری ای صفی ز هر دلخواهی

بر دوست رسی روی تو از هر راهی

مقصود تو جز نیست چون رفت توئی

خود معنی لا اله ‌الا اللهی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

گر جز بخدای حاجت خویش بری

میدار یقین که پرده خویش دری

داری چه طمع ز طمع زنبور کز او

یک نوش طلب نکرده صد نیش خوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

حاجت بخدا اگر بری خوانده شوی

ور بر در خلق رو کنی رانده شوی

درکار خود از تو خلق درمانده‌ترند

درمانده شوی اگر بدر مانده شوی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ای آنکه بروز محنتم یار توئی

براین همه عیب و نقص ستار توئی

گر عمر و عمل تمام شد صرف گناه

امید بر آن بود که غفار توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ای شیر خدا که سر ایجاد توئی

در کارگه وجود استاد توئی

افتاده‌تر از فتادگان جمله منم

گیرنده دست هر که افتاده توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

ای آنکه عیان کننده روز و شبی

غرق است بنعمت تو هر حلق و لبی

نیکو کنی ار معاش من بی سببی

نبود ز توانائی وجودت عجبی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای آنکه نظر بجرم آدم نکنی

جز جود و کرم بخلق عالم نکنی

هر چند که صرف بعصیان نعمت

امید که ز آنچه داده کم نکنی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

حاشا که شراب پخته را خام خوری

بربام خوری به پیش انعام خوری

با احمق و هرزه گوی و بدنام خوری

ننگست چنین حرام اسلام خوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

ای آنکه بیکتائی خود یکتائی

بر هستی ذات خویش بی‌مهتائی

در پیش تو عرض حال کردن غلط است

خود حاضر و خود خبیر و خود بینائی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

روزی که نبود ساغر و صهبائی

تا کی عنبی خمی مئی مینائی

می‌بود صفی فتاده سرمست و خراب

در کنج خرابات باستغنائی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

ای آنکه به ذات خویش فرد واحدی

بر حال صفی به نیکویی کن مددی

پاداش بدی کسی به نیکی نکند

جز تو که خدا و خالق نیک و بدی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

ای آنکه فروزنده خورشید و مهمی

بر هستی ذات خود بوحدت گوهی

کن سوی صفی بچشم رحمت نگهی

کوراست امید عفو از هر گنهی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

سبحان‌الله بذات پاینده توئی

سبحان‌الله بجان فراینده توئی

سبحان‌الله زبنده زبینده خطاست

سبحان‌‌‌الله بعفو زینده توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

الله که کافی المهمات توئی

الله که سامع المناجات توئی

حاجات مرا بر آر کاندر همه حال

ذوالعفو و بر آرنده حاجات توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

ای آنکه به بنده بهترین دست توئی

وانکس که پناه ما سوا اوست توئی

با آنکه ز مغز و پوست بیرونی و پاک

هم مغز در این جهان و هم پوست توئی

صفی علیشاه
 
 
۱
۱۱۴۴
۱۱۴۵
۱۱۴۶
۱۱۴۷
۱۱۴۸
۱۱۹۳