گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۱

 

لب بر لب من نهاد و نرمک می‌گفت

جانت چو به لب رسید، خود را دریاب

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۲

 

یار بگذشت و نبودش سر حال دل ما

گفتم انصاف نه این است، همان دم برگشت

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۳

 

سخن تا چند گویم پیچ در پیچ؟

ترا من دوست می‌دارم، دگر هیچ

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۴

 

محرم ما را سر رفتن نبود

نیست کنون هم سر برگشتنش

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۵

 

آن بت چو ز دوستی کناری دارد

ما نیز ز دوستی کناری گیریم

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۶

 

هر کرا چشم بر حبیب منست

گر بود چشم من، رقیب منست

امیر شاهی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۷

 

به خلوت تو اگر جبرئیل ره می‌یافت

هزار بار چو پروانه بال و پر می‌سوخت

امیر شاهی