کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۵
گر لاله بشد، سیاه کامی کم گیر
ور نیست بنفشه، تیره فامی کم گیر
آنجا که رخ تو باشد ار گل نبود
از بزم طرب شکسته جامی کم گیر
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۶
ایوان سرا بر فلک افراشته گیر
وین زیرزمین بگنج انباشته گیر
این سیم که جوجو بهمش می آری
خرمن خر بجای بگذاشته گیر
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۷
کار همه دنیا بمرادت شده گیر
پس عمر برفته و اجل آمده گیر
گویی بمراد خویش دستی بزنم
خود نتوانی و گر توانی زده گیر
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۸
در عشق تو گر زین سپس ای مایۀ ناز
چون گل بکفم چند درست آید باز
در پای تو چون شکوفه گر نفشانم
چون نرگسم آن زر همه در چشم گداز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۹
در مدح تو مر مرا پس از فکر دراز
کم می آمد معانی خوب فراز
ان شاالله خدای توفیق دهد
تا عذر ثنا بمرثیت خواهم باز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۰
کردیم دگر شیوۀ رندی آغاز
تکبیر زدیم چار بر پنج نماز
هر کجا که پیاله ییست ما را بینی
گردن چو صراحی سوی او کرده دراز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۱
من تختة نام و ننگ بستردم باز
در راه طرب پای بیفشردم باز
آن سرکه بسالوس برآوردم دی
امروز بجام می فرو بردم باز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۲
خرم رخ تو دژم مبادا هرگز
شادان دل تو بغم مبادا هرگز
در عشق تو گر تنم شد از مویی کم
مویی زسر تو کم مباداهرگز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۳
چون می شنوم برطمع خودپیروز
زین پس منم ودلی قناعت اندوز
دانم که شکم خاره تر از چرخ نیم
و او نیز بقرصی بسرآرد هر روز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۴
بگذشت و مرا اشک روان بود هنوز
وندر تن من باقی جان بود هنوز
می گفت و مرا گوش بدان بود هنوز
بیچاره فلانیست، جوان بود هنوز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۵
ای خوی تو همچو اشک من رنگ آمیز
وی بر دل من ز زلف تو رستا خیز
الحق چه نکو بیکدگر افتادند
آن زلف دل آویز و دل زلف آویز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۶
ای غمزۀ خونریز تو چون پیکان تیز
کردم بدم تو آتش هجران تیز
گر زآنکه زبان دشمنان کند شود
من بر لب تو باز کنم دندان تیز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۷
چشم تو اگر چه ناتوانست او نیز
جان تو که هم بلای جانست او نیز
دل دست حمایت بسر زلف تو برد
می بینم و هم زیر میانست او نیز
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۸
احوال منت باور اگر نیست ز کس
ور این دو گواهت از رخ و اشک نه بس
بیماری من بچشم خود می بینی
آشفتگیم نیز ز زلفت بررس
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۹
آخر خبری زین دل تنگ بپرس
شرح غمم از طرۀ شبرنگ بپرس
جانا چو خوری باده بهنگام صبوح
احوال دلم ز نالۀ چنگ بپرس
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۰
... زمان آینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس
....دم نقد را غنیمت میدان
از آمده مندیش وز آینده مترس
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۱
از حال من سوخته خر من بررس
شرح غم هجر خواهی از من بررس
گر درد دل منت ز من باور نیست
ای دوست روا بود، ز دشمن بررس
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۲
خالیست سیاه بر رخ آن مه وش
افتاده خوش و مراهمی افتد خوش
چون مهر که از مشک نهی بر باده
یا قطرۀ آبی که چکد بر آتش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۳
زلف تو که نیست در درازی همتاش
بگذشت ز حد سیاه کاری باماش
دارد سر آن که سر زمن بر تابد
ور چون قد تو سیم کنم هم بالایش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۴
در عالم هجر آن بت شکر پاش
آوازۀ بی صبری من چون شد فاش
ارجاف کنی زکوی وصلش امروز
در گوش دلم گفت که نومید مباش