گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

شتابندگی کار آهرمن است

پشیمانی جان و رنج تن است

پرستنده آز و جویای کین

به گیتی ز کس نشوند آفرین

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

در افشان لاله در وی چون چراغی

ولیک از دود او بر جانش داغی

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

کارها را به وقت باید جست

کار بی وقت، سست باشد سست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

دلی را با دلی چون بر هم افتد

همی آوازه‌ای در عالم افتد

خوشا وقتا که باشد آن دو دل را

ولکن این چنین دل خود کم افتد

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

ماننده مادران مرده فرزند

در دیده عالم، ابر کافور افکند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

در جام وصل، باده اسباب خرمی

اوقات عیش و لذت ایام بی‌غمی

هم از نسیم دولت و اقبال، خوشدلی

هم با وصال دلبر خوشروی، همدمی

انواع نزهت و طرب و عیش بر فزون

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

والقی حبلی علی غاربی

و اسلک مسلک من قد مرج

فان لامنی القوم قلت اعذروا

فلیس علی اعرج من حرج

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

تا رفت چنانکه فتنه را خواب از چشم

این بحر هزار چشمه را آب از چشم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

دردا و دریغا که از آن خاست و نشست

خاک است مرا بر سر و باد است به دست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال

 

چو وصل و مهر نباشد چه قدر دارد عمر؟

چو دوستی تو آمد چه قدر دارد مال؟

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال

 

حدیثی بکن تا شکر بر چنم

به من برگذر تا شوم عنبرین

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال

 

مرا لبان تو باید، شکر چه سود کند؟

مرا وصال تو باید، خبر چه سود کند؟

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه

 

رخساره چو ابر نوبهاری پر نم

آمیخته آفتاب و باران بر هم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه

 

یا اعدل الناس الا فی معاملتی

فیک الخصام و انت الخصم و الحکم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان

 

بیا که عاشق آن روی و موی جعد توئیم

ثناسرای و دعا گوی فال سعد توئیم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان

 

به باغ رفتم تا خود چه حال پیش آید

که باد راحت پاش است و ابر لولو بار

به سبزه گفتم: جاوید زنده بادی، گفت

سه ماه بیش نمانم، بیاموزدم پار

به لاله گفتم: چون دل فگار گشتی؟ گفت

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان

 

توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار

شراب و سبزه و آب روان و روی نگار

خوش است خاصه کسی را که بشنود به صبوح

ز چنگ، زخمه زیر و ز عود، ناله زار

شراب خواه و دگر باره عشرت از سر گیر

[...]

ظهیری سمرقندی
 
 
۱
۱۲۳۰
۱۲۳۱
۱۲۳۲
۱۲۳۳
۱۲۳۴
۶۴۵۴