قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
گفتی که نشد خوب که گشتی مغضوب
بد شد که به شاه از تو شمردند عیوب
ای خواجه: ترا چه با من و خواجه من؟
من دانم و وان که بد کند با من و خوب
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
این شعر بود که جان از او در تعب است
یا ثالث بوی سیر و دود شطب است
چون میوه ری مایه لرزست، ولی
لرز عجبی که مرگش از پی نه تب است
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
ای منشی دیوان عزیز این چه خط است؟
وین لفظ که جمله هم چو سنگ و سقط است
ناصح چو به کیش تو سزای سخط است
بالله که غلط بر تو گرفتن غلط است
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
در کشور ری که رشگ باغ ارم است
شعر از چه زیادست و شعیر از چه کم است؟
این شهر ری و عروس ملک عجم است
یا آفت دینار و بلای درم است؟
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
ای قوم که جذب من به از خصب شماست
مغصوبی مال من به از غصب شماست
با من مکنید این همه نخوت، به خدا،
صد مرتبه عزل من به از نصب شماست
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
زنجیره نشین زریش درویش خوش است
ور هست توانگر از بز و میش خوش است
زنجیره کجا؟ حنا و حمام کجا؟
زنجیره نشین مثل تو بی ریش خوش است
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
ای خواجه که جان عالی زنده تست
تو بنده شاهی و جهان بنده تست
چون شاه جهان گیرد و دستور توئی
فرهنگ جهانگیری زیبنده تست
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
رشتی علی این رفتن رشت تو ز چیست؟
این وجد و نشاط و سیر و گشت تو ز چیست؟
عاشق باید که نرم و هموار بود
این پست و بلند و کوه و دشت تو زچیست؟
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
دنیا که در آن خوبی و خرسندی نیست
جائی که به مهر او دلی بندی نیست
چیزی که در آن بینی و بپسندی نیست
ور هست به جز خان دماوندی نیست
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
از خواجه مگر محاسنت را چه فتاد
کز صدمه دندانت نگردد آزاد؟
بر ریش تو یک گوزه گره خواهم زد
زان سان که به دندان، نه توانیش گشاد
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
شعری که ز طبع فاضل عهد بود
نه شعر بود که شکر و شهد بود
ماند مریم به فکر بکرش اما،
عیسی اگرش عرش برین مهد بود
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
خان تقی آن که شاه را یاغی بود
چون دیدیمش کدوبن باغی بود
این پایه و مایه یاغی شاه شدن
گو قافیه قاف شو قرمساقی بود
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
از فقد شعیرم اسب و استر همه مرد
ور هست زری به شعر بایست شمرد
وین بار گران که بستم این جان از شعر
احمال سفر به دوش خود باید برد
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
گر تو خواهی که سخت جان، جان بدهد
یا خواجه فلان باقی دیوان بدهد
یا آن که تو می دانی یک نان بدهد
گو:... خان بدهد
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
ای سفله ترا به کار شاهانه چه کار؟
این کار خطیر را به بیگانه چه کار؟
گر من همه نقد و جنس دیوان بخورم
من دانم و دیوان، به تو دیوانه چه کار؟
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
چل روز ترا جایگهی تیره دهم
چوب گل و شور بای به، جیره دهم
گر ، به نشدی بالله اگر من باشم
زنجیر کنم ترا نه زنجیره دهم
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
تا مهره اشعار ترا نخ کردم
مردم ز بس آفرین و بخ بخ کردم
این معجزه بس بود ز شعر تو که من،
در فصل تموز شهر ری یخ کردم
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
شیطان که همی گوید: افسون کردم
آدم ز جنان و خلد بیرون کردم
بالله که اگر نبود گم ره می گفت:
از پایه او نه کم، نه افزون کردم
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
ای خالق خلق، وای جهان دار جهان
رحمی کن وزین گند دهانم برهان
یا شامه واستان ازین مغز و دماغ
یا رایحه بازگیر ازان کام و دهان
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
رشتی علی ای رفیق دیرینه من
ای مهر تو جا گرفته در سینه من
اغماض مکن، راست بگو، از چه سبب
من مهر تو می ورزم و تو کینه من؟