گنجور

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد

جان شیرین تیره رخت از هر گذر بیرون برد

با خیالت جان من در تن بسی دل خوش بود

لیک ترسم سیل اشکش از نظر بیرون برد

می پزم سودای زهد و توبه و آمد بهار

[...]

۴ بیت
شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

به فکر سر دهانت چو غنچه‌ام دل تنگ

گشاد کار بجویم از آن لب گل رنگ

ز قیل و قال مدارس چو پرده ای نگشود

شنو حکایت سوز درون ز رشته چنگ

صفای کعبه مقصود چون توانم یافت

[...]

۴ بیت
شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ای نسیم از دوست اعلامی بده

با دل افکار آرامی بده

در فراقت طاقت صبرم نماند

از ره الطاف پیغامی بده

از سگان کوی تو خوان بنده را

[...]

۴ بیت
شاهدی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود