گنجور

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱

 

تو که رخ لاله‌سان افروته دیری

چو داغ لاله‌ام دل سوته دیری

یکی فکر دل بی‌حاصلم کن

که چندین حاصل اندوته دیری

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲

 

چه خوش بی در عدم ویرانه‌ای بی

مرا چون جغد در وی لانه‌ای بی

ببینم آنکه جایی بی به عالم

که آنجا نام آب و دانه‌ای بی

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳

 

الهی چون گناهم را شمر نیست

یقین دانم که عذرم را ثمر نیست

ز لطفت این تمنّا دارم و بس

که بینم غیر من کس در سقر نیست

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴

 

سر و کارم به دست نازنینی‌ست

که در هر گوشه‌اش گوشه‌نشینی‌ست

کسی کش غم به خاطر ره ندارد

چه غم دارد که او را دل غمینی‌ست

غبار همدانی