گنجور

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۱

 

ز حال طره آشفته‌اش مگو سخنی

کزین مقوله به آشفته حال، نتوان گفت

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۲ - اسباب سرافرازی

 

هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من

آبرومندتر است از همه، سگ‌بازی من

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۳ - داد و بیداد

 

ز بیداد توام، این مانده در یاد

که گویم دم به دم، ای داد و بیداد

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۴ - فروتنی

 

با این محیط فاسد و این مردم دنی

احمق کسی که تن دهد اندر «فروتنی»

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۵ - چه می‌دانی؟

 

تو که شادی و خوش، چه می‌دانی

به من از دست زندگی چه گذشت؟!

عارف قزوینی